قشنگترین غزل زندگی منو بابا

عشقولی مامان در شانزده هفتگی

1394/6/3 10:54
نویسنده : مامان سعیده
641 بازدید
اشتراک گذاری

نی نی ندیده مامانی چطورهبوس

دردونه مامان مرداد ماه تاریخ 1394/05/05 رفتم مطب دکتر - دکتره مهربونت مامانی رو سونو کردن و اینریختـــــــــــمتفکرـــــــــی گف منکه نفهمیدم جنسیت رو-منم که اصلاً برام مهم نبود بیخیال گفتم مهم نیس-سالم باشه ان شاالله همین حین یهو دکتر گف عزیزم جفت خیلی پایینه باید بیشتر استراحت کنی تا خدایی نکرده اتفاقی برات نیوفته - منم دیگه وا داده بودم که خدا آخه اینو دیگه کجای دلم بذارمغمگین گفتم آقای دکتر من صبح تا ظهر سرکارم و همش نشستم و بعدازظهرام همش خوابم،استراحت بیشتر ازین، اصلاً الان میشه استراحت رو برا من معنی کنینسوالدکتر از لحن حرف زدنم زد زیره خندهخندونکگفت نشستن که استراحت نیس-برام سونو جهت بررسی دقیق جفت و جنین نوشت و گفت چون خداروشکر جواب آزمایش غربالگری اولت خوب بوده نیازی به غربالگری مرحله دوم نداری

منم ترکیبی از اینچنین حالات خطامتفکر(بخاطره خدایی نکرده ترس از دست دادن هدیه خدا و از طرفی موندن در معنی نحوه استراحتحسود)از مطب خارج شدم

از قضا روز 1394/05/08 بدجور سرما خوردم و به تب بسیاااااااااااار شدیدی دچارشدم جوریکه حتی تک تک دندونام درد میکرد-اصلاً نا نداشتم حتی نمیتونستم انگشتای دستمو باز کنم که چیزی بگیرم مابین دستام و بخورمگریهاین چندروز مامان جون اومده بودن یزد و منم کلاً اونجا بودم-خلاااااااااااااصه عین یه تیکه گوشت بدحااااااااااااال زمین گیر شدم-سه روز نرفتم سرکار-صدام بالا نمیومد-بعد هم که بالا اومد تا یک هفته خروسی بود-واسه خودم قوقولی قوقول میکردمخندههنوزم که سه هفته گذشته هچنان سرفه هام تمومی نداره

خلاصه روز 1394/05/11 رفتم سونوگرافی مجدد و کلی نگران بودیم هم من هم بابایی-من واسه خودم نذر و نذورات کرده بودم بابایی هم واسه خودش-خلاصه کلی خرج انداختی دستمونخنده

من معجزه خواسته بودم در عین ناامیدی همش میگفتم جفت سرجاش باشه با کلی نگرانی رفتم خوابیدم برا سونو تا دستگاه رو گذاشت رو دلم گفتم اقای دکتر ممکنه جفت بیاد بالا؟؟گفتمتفکرجفت که سرجاشه-من گفتم نه نیس دکتر افلاطونیان گفتن جفتم پایینه!!گف چند روز پیش؟؟ گفتم 7 روز گفت الان که سرجاشه من همونجا زدم زیره گریه و شکر خدا کردممحبت

این نتایج سونو گوگولیه مامان:

دقیقاً اینا کجاتونه عایا؟؟ متفکر حالا هرجای عزیزه مامان باشه، مامان بخورتشونخوشمزه:

بعدش دکتر هی دل مامانو فشار میداد و میگف جنسیت هم-اووووووووووممممم پسره -نه نیس- اصلاً نمیدونم چیهدلخورمنم گفتم مهم نیس آقای دکتر برید سراغ بقیه موارد سلامت جنین-جنسیت برام اصلاً مهم نیست-خیلی ذوق زده شده بودم که گفته بود جفت سره جاشه دیگه جنسیت اصلاً برام اولویت نداشت(البته بعدش باباییت گفتن خب میذاشتی نگاه کنه شاید متوجه میشدقهرمنم گفتم بیخیـــــــــــــــــــــال) و دیگه خنده به لب و ذوق کنان پریدم بیرون و باباییت هم خوشحال شد و منتظر بود ببینه چیا شنیدمجشن

بعد جواب رو بردم مطب دکتر افلاطونیان گفتن همه چی خداروشکر خوبه و برو یکماه دیگه مورخ 1394/06/04 بیاراضی

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (3)

mali6410
3 شهریور 94 11:16
ان شالله سالم بغلش کنی سعیده جون فسقلیقتو ------------------------------------------------------------- قربونتون برم آواجی مهربون خودم ان شاالله برا شما
*...مامی مریم...*
3 شهریور 94 12:33
عزیزم انشالله همیشه سالم و سلامت باشه ----------------------------------------------------- مرسی عزیزم ان شاالله خدا دخمل شمام براتون حفظ کنه-سایه پدرومادر بالای سره دخملمون مستدام
بالاکس
9 شهریور 94 14:48
خدا رو شکر که همه چی خوب بوده خیلی برات خوشحال شدم عزیزم ایشالا بسلامت بیاد تو بغلت -------------------------------------------------------------------------- ممنون مامان فاطمه عزیـــــــــــــــــــــــــز