دالی آقا محمدبهداد - پسره قشنگ مامان

خووووووووووووووووووووووب از عنوان کاملاً مشخصه که تو دلی من یه کاکل پسره-قنده عسله

پسره عزیزدردونه من از هفته بیست بود(مورخ 1394/06/04) که تکوناتونو مثل بال بال زدن پروانه تو دلم احساس میکردم اما هنوز توی شوک بودم و میگفتم نکنه تکون خوردنات این شکلی نیس

هفته بیست و یک به بعد دیگه کاملاً حرکاتت برام محسوس بود جوریکه  روز 1394/06/28(هفته بیست و سه) از صبح وروجک کوچولوی مامان انگاری خلف وعده میکردی و آروم نمیگرفتی و مدام تو دل مامانی اینور اونور میرفتی و مامان سعیده نگران شده بود که آخه چرااااااااااا-ممکنه اینهمه تکون طبیعی نباشه؟؟  نکنه پسر کوچولوم خدایی نکرده مشکلی براش پیش اومده به بابایی گفتم و سریع رفتیم اورژانس بیمارستان اونجا صدای قلب قشنگتو، واضح شنیدم اما بازم دلم قرار نداشت – خانوم پرستاره محترم اونجا زنگ زد به پزشک شیفت و ایشون گفتن جای نگرانی ای نیس اما اگه میخوای خیالت راحت شه بهتره بری پیش متخصص زنان و زایمان تا سونوگرافی شی و منم بدو بدو رفتم مطب دکتر خودم، خداروشکر بهم  وقت دادن و ویزیت شدم،  دکتره مهربونت گفتن تکون خوردن زیاد بچه که جای نگرانی ای نداره – هر وقت دیدی بچه ات تکون نمیخوره نگران شو_آخیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش بلاخره خیال مامانی راحت شد- تو همین سونو بود که جنسیت نی نی گلی مامان صددرصد پسر تشخیص داده شد.

فقط دکترتون گفتن بازم استراحت داشته باشم و یکمم ورم دارم و مراقب باشم.

داستان انتخاب اسمتون هم خیلی راحت تر از اونیکه توی ذهنم بود پیش رفت-یه بعدازظهر مامان کتاب به دست از میون کلی اسم-اسامی انتخابی خودشو یادداشت کرد و لیست اسامی بهمراه معناشون رو گذاشت جلو بابا رضا-بابایی هم سره یه ربع اسم بهداد رو انتخاب کردن و یه محمد گذاشتن اولشو کلی هم پوز اسمتونو دادن و به همین راحتی و بهمین خوشمزگی اسمتون انتخاب شد.

معنی اسم گل پسرم محمد بهترین داده خدا ست.ان شاالله همین خدای مهربون حافظ پسرکوچولومون باشه

بخاطره آمپولایی که باباییت به دل مامانی میزنه و ورجه ورجه هایی که میکنی و دل مامان بالا پایین میره، باعث شده باباییت از نزدیک حرکت اون دستای و پای خوشگلتو ببنیه-قربونه جفتتون بره مامانی

الان که دارم مینویسم مورخ 1394/08/07 دقیقاً بیست و نه هفته داری یعنی یک هفته دیگه ماه هفت تموم میشه و میریم تو هشت ماه

اینم شکمه مامانی-با 13 کیلو اضافه وزن اونم تا کنون

هر چی به انتهای بارداری نزدیک میشم نگرانیم بیشتر میشه-اما میخوام برا یکبار هم که شده دونسته امو باور کنم که خدای بخشنده ، نگهدار هدیه اشه و ان شاالله سالم و تندرست پاهای کوچولوتو به این دنیا میذاری.

اینام  از خریدای تازه مامان و بابا برای فرشته کوچولوی پراز برکت زندگیمون: